نفس متاثر از فضایی که در آن قرار می گیرد دچار آفات ، آسیب ها و تهدیدهایی می شود که باید برای
مبارزه با آن چاره اندیشی کرد.
زمانی این مبارزه سخت می گردد که نفس ، بیمار شده و در حقیقت پذیرای آفتی شود که زمانی تهدیدکننده نفس بود و اکنون برای نفس کاملا قابل قبول گردیده است.
اینجاست که باید با نفس مبارزه کرد تا بتوان این خطر را پشت سر گذراند وگرنه این بیماری تمام نفس را دربرخواهدگرفت و شخصیت انسان را تباه خواهدکرد.
برای مبارزه با نفس باید امیال نفسانی را تحت کنترل قرار داد و اجازه نداد هوس ها اراده را در اختیار گرفته زمینه ارضای غرایز را تا سرحد از دست دادن شخصیت انسانی فراهم سازند.
این مبارزه سخت به تنهایی ممکن نیست و باید از خدای متعال کمک جست و با هدایت الهی اراده را بگونه ای تقویت نمود که از تیررس تحریکات شیطان و تحرکات هوس ها درامان بود.
نفس را می شود ساخت در این موضوع کمتر اختلاف نظری وجود دارد اما پرسش اصلی اینست که چگونه این ساخت و ساز انجام می شود؟
برخی از راه روانشناسی وارد مقوله ساخت و ساز نفس می شوند و رفتار آدمی را در مقایسه با حیواناتی می سنجند که روحیاتی شبیه انسان دارند گرچه مانند موش از حیث بدن کاملا متفاوت باشند.
گروهی به تفکر انسان کار دارند و از راه فلسفه می خواهند باور آدمی را بنای اصلی نفس او دانسته و شخصیت او را از راه باورهایش مورد توجه قرار می دهند.
جمعی هم انسان را موجودی اجتماعی می دانند که چون قطرات آب بوده نفس او در نمای جمع قابل ساخته شدن می باشد و از راه جامعه شناسی به ساخت و ساز شخصیت انسان توجه می نمایند.
عده ای نیز شخصیت انسان را متاثر از فضای حاکم بر خانواده می دانند و نقش پدر و مادر را در شکل گیری نفس آدمی بی نظیر تلقی کرده و علوم تربیتی را برای ساخت و ساز نفس اساسی ارزیابی می کنند.
البته با نگاه واقع بینانه همه علوم انسانی بشکلی در شناخت و ساخت و ساز نفس نقشی کلیدی دارند و این دانش بنیادی است که باید برای چگونگی شکل گیری شخصیت انسان ارائه طریق نماید.
نفس یا همان شخصیت شکل گرفته انسان دارای ابعاد ناشناخته ای است که شناسایی آن ساده نمی باشد بلکه نیاز به بررسی دقیق و نگاه عمیق دارد تا بتوان زوایای پیچیده نفس را کشف نمود.
شکل گیری شخصیت انسان در همان آغازین مراحل جنینی صورت می گیرد زیرا متاثراز شرایطی که جنین در آن رشد می کند نفس نیز بوجود می آید.
در روایتی آمده است: " السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه " در حقیقت سعادت و شقاوت که نتیجه عملکرد نفس می باشد در شکم مادر شکل می گیرد.
اساسا تربیت برای نفس نقشی تعیین کننده دارد زیرا می تواند انسان را در تعالی یا سقوط هدایت یا گمراه نماید بنابراین پدر و مادر و محیط خانه و پس از آن مدرسه و جامعه در شخصیت سازی آدمی موثر می باشد.
آنچه بشر را در ساختن نفس مسلط می سازد شناخت آن در همه زوایا می باشد که این شناخت می تواند با راهنمای استاد عملی گردد زیرا پیچیدگی نفس بگونه ای است که بدون راهنمایی استاد اخلاق میسر نخواهدبود.
بی شک استاد اخلاقی می تواند راهنمای شناخت نفس باشد که خود مراحل شناخت نفس را سپری کرده و در عرفان و معرفت توانایی لازم را داشته باشد.
برخی تلاش می کنند همه ابعاد انسان را در همین بدن خلاصه کنند و منکر نفس و روح آدمی هستند استدلال آنان به نادیده بودن نفس و روح بازمی گردد و بنابراین تمام نگاه را به تولد تا مرگ متوجه می سازند.
این نوع نگاه انسان را درحد یک حیوان تنزل داده و نمایشی از طبیعت را در درون و برون انسان به صحنه می آورد و ماورای آن را خیالی بیش نمی داند.
تفکر حاکم بر این نگاه چشم خود را بر واقعیتی می بندد که وجود دارد واقعیتی که انسان با مرگ نمی میرد و داستان زندگی تنها در چرخه حیات این دنیا شکل نمی گیرد.
چگونه ممکن است که انسان شبیه به سایر حیوانات باشد در حالی که نفس یا شخصیت خودساخته اش نمایانگر هویت واقعی اوست؟
بین بدن و نفس انسان هرچند تباین کامل نیست اما تباین جزئی وجود دارد و ظاهر انسان با باطن او می تواند در مواردی با اختلاف 180 درجه ای متفاوت باشد بعنوان مثال چهره ای مهربان که از هیچ جنایتی رویگردان نیست.
بنابراین سلامت بدن الزاما بمعنای سلامت نفس نیست و ممکن است در مواردی این دو باهم سیر تکاملی را طی کنند و در مواردی نیز در دو مسیرجدای هم باید راه کمال را بپیمایند.