بدن در زندگی انسان نقشی تعیین کننده دارد زیرا با این بدن است که می توان در مسیر درست یا نادرست گام برداشت و بندگی خدا یا بردگی غیرخدا توسط این بدن تحقق می یابد.
بخش مهمی از احکام دین مربوط به این بدن است و هدایت غرایزی که ریشه در این بدن دارند درنوع عملکرد آدمی بسیار موثر می باشد.
علم روانشناسی متکفل شناخت بخشی از عملکرد مغز و اعصاب و روان انسان است که در صورت صحت دستگاه مستقر در بدن رفتار بشر ایمن از خطا خواهد بود.
حتی سلامت سایر بخش های بدن نیز می تواند در آرامش مورد نیاز انسان برای رفتاری صحیح ، موثر و مفید تلقی گردد تا جایی که چنین شهرت یافته که عقل سالم در بدن سالم است.
جالب است که بدن از شکل گیری جنینی تا مدفون شدن در خاک مورد اهتمام خالق هستی قرار داشته برای همه مراحل زندگی احکام خاصی وضع شده است که رعایت آن احکام در خوشبختی و یا بدبختی انسان نقشی تعیین کننده دارد.
انسان موجودی است که می تواند خود را بشناسد این شناخت در سه سطح امکان پذیر است:
سطح نخست: شناخت بدن
بدن انسان از زمان شکل گیری در رحم مادر تا ورود در قبر دارای تغییرات گسترده ای است که شناخت آن نیاز به علوم مختلفی دارد تا بتوان ابعاد مختلف مربوط به آن را در آیینه آن علوم دید و یافت.
سطح دوم : شناخت نفس
انسان دارای روحیاتی است که از آن تعبیر به نفس می شود در واقع صفاتی در انسان شکل می گیرد که مانند بدن انسان از او شخصیتی منحصر به فرد می سازد شناخت این شخصیت پیچیده ساده نخواهد بود.
سطح سوم : شناخت روح
انسان موجودی برتر است این برتری مربوط به روح انسان است روحی که شناخته شده نیست و درک آن نیاز به شناخت خدا دارد تا بتوان معنای این آیه را فهمید " و نفخت فیه من روحی "
حال باید برای درک نیاز واقعی انسان هرسه سطح شناخت را مورد توجه قرار داد.